به گزارش روابط عمومی :
خاطره ای از رزمنده دفاع مقدس:ساسان کرم نژاد
شب عید بود و آماده شده بودیم برای مرخصی. قرار بود صبح زود ما را به پشتیبانی ببرند
شب عید بود و آماده شده بودیم برای مرخصی. قرار بود صبح زود ما را به پشتیبانی ببرند تقریبا آفتاب تازه غروب کرده بود که آمبولانسی جلوی سنگر اورژانس ایستاد. یکی از مجروحین رزمنده واحد نزدیک ما بود که قرار بود پایان اسفند ماه مرخص شود چند تا از بچه های اورژانس هم رزمنده و دوست ایشان بودند. ناگهان گلوله خمپاره ای به سنگرشان اصابت کرد و بدنش تکه تکه شد دردناک بود زیرا چند روز دیگر مرخص می شد پزشکان و پرستاران تلاش زیادی کردند که جانش را نجات بدهند ولی به علت خون ریزی زیاد سرانجام پس از تلاش زیاد به درجه شهادت نائل گشتند خوشا به سعادتش.
نظر دهید